ملت عشق نام کتابی پر فروش از نویسنده‌ایی ترک تبار به اسم الیف شاکاف است. این کتاب در سال ۲۰۱۰ برای اولین بار به زبان ترکی و انگلیسی چاپ شد و پس از ان به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد کتاب با استقبال مخاطبان در داخل و خارج از ترکیه روبرو شد و بارها تجديد چاپ شد. آنچه که به شخصه از کتاب برایم جالب توجه بود را برای دیگر خوانندگان بازگو می‌کنم امید که حق مطلب را ادا کرده باشم. ۱. خلاقیت نویسنده کتاب در انتخاب شیوه روایت گری. نوسینده، داستان را از زوایای دید بیست راوی مختلف بیان می کند که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. خواننده‌ی کتاب از دریچه نگاه راویان، موقعیت‌ها و مکان‌های مختلف را تجربه می‌کند و ذهنش میان گذشته، حال و آینده‌‌ی شخصیت های داستان در رفت و آمد است. ‌این مسئله کتاب را به یک فیلم سینمایی با کاراکترهای مختلف تبدیل کرده است که در سینمای چند بعدی و استفاده از بهترین جلوه‌ها، امکان درک همه جانبه و قابل لمس را برای مخاطب فراهم می کند.

۲. یکی از دلایل استقبال از اين كتاب، اشاره به داستان آشنایی شمس؛ عارفی پاک باخته با مولانا؛ شاعر و ادیب و عارف ایرانی است. در طی سال‌های گذشته، اندیشه‌های مولانا در جهان غرب با استقبال زیادی همراه شده و چنان مرهمی، زخم‌های انسان مدرنیته شده را التیام داده است. در هیاهوی پر شتاب زندگی امروزی مولانا از دل تاریخ همچنان در نی می‌نوازد و او از حق و حقیقت می‌خواند و فرد را به خویشتن خویش دعوت می کند جایی که اتصال با حق ممکن می‌شود . وصل این دو عارف بزرگ در زمانه‌ایی اتفاق افتاد که آناتولی به سرزمینی پر از رنگ و نگار و تفاوت ها و تعصب های مذهبی و عقیدتی از طرف مسیحیان و مسلمانان روبرو شده بود. جنگ‌های مسلمانان با برادران مسلمان خود ، همدیگر را تکفیر کردن، خودنمایی و ریاکاری عالمان دین و خودبرتری بینی آن‌ها فضای فکری جامعه را سخت تنگ و نفس گیر کرده بود. و به طبع در چنین جامعه‌ایی، تفکرات عرفانی پررنگ می شود. همانطور که امروز جماعت‌های مختلف اسلامی داریم که هر کس بنا به تیپ شخصیتی خود روش دینداریش را انتخاب می کند در قرن‌های پیش‌تر نیز شرایط و شخصیت افراد طریقت ها را بوجود می‌آورد که صد البته تاریخ ارزشمندی را برای ما رقم زده است.

۳. زندگی خود نویسنده الیف شافاک که بی شباهت به زندگی شمس نیست.

نویسنده نیز دوران کودکی و نوجوانی و سال‌های جوانی را در بین شرق و غرب، کشورها و مردمان مختلف و بین تفکرات سنتی، مذهبی و تفکر مدرن در رفت و امد بوده است.

دیدن و تجربه تفاوت‌ها ذهن انسان را به چالش می کشد وقتی همیشه با انسان‌هایی هم فکر خودمان در ارتباط هستیم چرایی در ذهن ایجاد نمی‌شود. اما تجربه تفاوت‌ها، دنیای درون ما، افکار و باورهایی که به ما قالب شده را برای خودمان زیر سوال می برد.

الیف شافاک مثل شمس بی پروا و بدون قضاوت و وابستگی حقایق را بیان می کند. مثل شمس به گوهر انسانیت و حقوق انسانی فارغ از هر دین و مسلکی معتقد است و روا نمی‌دارد خون انسانی به دلیل تفاوت در نژاد و مذهبش به ناحق ریخته شود.

در نهایت، درسی که من به عنوان یک دعوتگر از مفاهیم اصلی کتاب می‌آموزم، عزت و احترام برای همه مخلوقات و همه انسان‌هاست حتی برای کسانی که مثل من فکر نمی‌کنند و مثل من زندگی نمی کنند. همه انسان‌ها به محبت ما و اینکه تاییدشان کنیم نیاز ندارند اما همه انسان‌ها به احترام نیازمندند.

اگر با کسی همفکر نیستم به این معنا نیست که باید از او متنفر باشم یا اگر به او احترام مي‌گذارم، لزوما روش او را تایید نكرده‌ام. من سبک زندگی خودم را دارم و به آن پایبند هستم و با عمل کردن به آنچه باور دارم، ارزش هایم را تبلیغ می کنم.اما آگاهم كه مبادا كرامت انسان‌ها را لکه دار كنم...